نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (4)
نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (4)
جريان شناسي حوزه علميه مشهد در آستانه دهه40خ
قبل از برشمردن جريان هاي مختلف موجود در حوزه مشهد، بين سالهاي1357 ـ 1340خ
بين طلاب و روحانيون يک نوع مخالفت خاص هميشه موجود است و هر دسته طرفداري از يکي از مراجع مي کنند و به بقيه خوشبين نيستند و يا مخالفت مي کنند در مشهد آقاي حاجي ميرزا احمدکفايي و آقاي حاج ميرزا حسين فقيه سبزواري و ايادي آنها از مخالفين به شمار مي آيند و علت مخالفت، اختلاف عقيده سياسي و طرز اقدام آن و حاج شيخ مجتبي قزويني و ايادي او جدا مخالف اند که حتي رفت و آمد ندارند مي گويند چون مشرب حکمي و فلسفي و معقولي دارد.(1)
رژيم با کنترل شديد علماي مخالف و با نفوذ در ميان اين علما، آنها را عليه يکديگر تحريک مي کرد و از اين طريق با کسب اطلاع از فعاليت علماي مشهد، اقدامات لازم را براي خنثي سازي فعاليت هاي آنان انجام مي داد. چنانکه برگزاري امتحان از سوي ميلاني جهت پذيرش در مدرسه اش را سوژه اي براي ايجاد تفرقه قرار داد و شايعه نمود که آيات عظام گلپايگاني و مرعشي اين امر را رد کرده اند و اين کار را به شخصي بيسواد (ميلاني) منتسب مي کنند، رژيم با چنين کارهايي قصد داشت به اختلافات دامن بزند.(2)
در اين راستا آنها سيدمحمدهادي ميلاني را حافظ و راغب به حفظ نظم و موافق با برنامه هاي دولت و برعکس سيدحسن طباطبايي قمي را در مقابل او قرار دادند. آنها همچنين شايع کردند که ميلاني در باطن با دولت ارتباط دارد و مسافرت او به تهران پس از 15خرداد 42و زنداني شدن امام، قمي و محلاتي و همچنين سخنراني ها و اطلاعيه هاي او براساس برنامه هاي ساواک بوده، بطوري که پاکروان در مشهد با او ملاقات نموده است. در اسناد ساواک قيد شده بود که با استفاده کامل از جدايي بين ميلاني و قمي مي توان طرفداران آنها را نسبت به هم منفور و بدبين ساخت.(3)
در همين راستا ساواک خراسان براي ايجاد اختلاف بين روحانيون مشهد طرحي ده ماده اي را به مرکز ارسال نمود:
1 ـ ايجاد شکاف و اختلاف بين قمي و ميلاني و افراد وابسته به آنها در مشهد از طريق انتشار اعلاميه هاي جعلي مبني بر تجليل از قمي و بي اعتنايي به ميلاني و بالعکس 2 ـ انتشار چند عکس از زنان بدنام با امضاي پسر قمي و اين مطلب که او خود را صاحب عکس ها معرفي کرده است. 3 ـ ايجاد محدوديت ها و تضييقات کامل نسبت به روضه خوانها و اطرافيان قمي بطوري که از دور او خارج گردند 4 ـ احضار پسر قمي و روضه خوان هايي که در سن مشموليت هستند به نظام وظيفه اجباري 5 ـ ايجاد اختلاف در مجالسي که قمي حضور دارد 6 ـ تقويت علماي طرفدار دولت از قبيل کفايي و سبزواري، با فرستادن عده زيادي از مردم تا پشت سرآنها نماز بگذارند 7 ـ ايجاد مضيقه و مزاحمت توسط اداره مالي و دارايي براي تجار و بازارياني که به قمي سهم امام مي پردازند 8 ـ در اختيار گرفتن مجمع محدثين مشهد 9 ـ تقويت هيئت هاي مذهبي 10 ـ دستگيري شبانه قمي و پسرش و اعزام آنها به تهران(4)
در اين راستا ساواک از لکه دار کردن شخصيت اين بزرگان هم روي گردان نبود چنانکه چنين شيوه اي را درباره ميلاني و پسرش هم به کار برد.
درباره جناح هاي موجود در حوزه علميه مشهد مي توان به چهار جريان اشاره کرد:
1 ـ جريان سيدمحمدهادي ميلاني
پس از وفات آيت الله بروجردي در 1340 عده اي از سران نهضت آزادي، جبهه ملي و کانون نشر حقايق اسلامي، عکس هاي ميلاني را داخل سوييچ هاي نقره اي چاپ کردند تا بدان وسيله مرجعيت ايشان را تبليغ کنند و حتي 25نفر از آنها جهت گفتگو و مشورت با ميلاني به بيت ايشان آمدند. آنها طي گفتگو با ميلاني اعلام مي کنند که مقلد او هستند ولي بايد او در کارها با آنها مشورت کند. ميلاني اين تقليد همراه با شروط را نپذيرفت و اين مسئله باعث رنجش اندک آنها شد.(5)
رابطه ميلاني با سران نهضت ملي رابطه اي دو سويه و متقابل بود، چنانکه ميلاني هم از آنها حمايت مي کرد. در طول بازداشت سيدمحمود طالقاني، مهدي بازرگان و يدالله سحابي با آنها در ارتباط بود و از آنها حمايت مي کرد.(6) ايشان حتي ضمن ارسال تلگرافي به دادگاه تجديد نظر ارتش نسبت به محکوميت آنها اعتراض کرد و خواستار تجديد نظر دوباره گرديد.(7)
آيت الله ميلاني همچنين با دانشگاهيان داخل و خارج از کشور هم ارتباط داشت. ارتباط ايشان با انجمن هاي خارج از کشور بيشتر از ارتباط امام با آنها بود؛ چرا که اين انجمن ها از هواداران جبهه ملي يا نهضت آزادي بودند و از آنها پيروي مي کردند.(8)
آيت الله خامنه اي که خود، مدتي شاگرد آيت الله ميلاني بود درباره تفکرات روشنفکرانه ايشان چنين بيان مي کند:
افکار آزاديخواهانه را به صورت امروزي و مترقي اش داشت و يک روحاني روشنفکر پسند محسوب ميشد. هم معلومات زيادش، هم متانتش، هم منطقي فکر کردنش، منطقي برخورد کردنش با مسائل گوناگون و حوادث مختلف موجب مي شود که افراد تحصيلکرده و باسواد و باشعور که در بين روحانيون بخصوص تحصيلکرده هاي امروزي از او خوششان مي آيد.(9)
او همچنين درباره ويژگي هاي شخصيتي ميلاني مي افزايد:
شخصيت احترام انگيزي بود مردي بود ملا و کاملا درس خوانده، آدمي بود جامع، خوش ذوق، اهل تاريخ، اهل شعر، اهل رجال، اهل به اصطلاح مسائل عرفاني و معنوي و اينها، اهل فلسفه و اين چيزها، معقول، خوب فقيه خوبي بود، مدرس بسيار قوي بود، از جهات اخلاقي و برخوردهاي معاشرتي بود، بسيار ملايم و محترم...ايشان علاوه بر اينها يک جنبه روشنفکري هم داشت که روشنفکرها از آنها خوششان مي آمد...(10)
از لحاظ تفکرات مبارزاتي، ميلاني معتقد بود که حفظ امنيت و صيانت از جان و ناموس مردم واجب است. ايشان در اجتماع علمايي که از شهرستانها براي زيارت به مشهد آمده، و با دعوت ايشان در منزلشان جمع شده بودند؛ سخنراني کرد؛ در اين سخنراني با اشاره به اعتراض برخي علما نسبت به مواضع ايشان فرمود:
اگر من اعلاميه اي نداده ام و يا حرفي نزده ام و يا در پاره اي مواقع سکوت اختيار کرده ام وظيفه اي را تشخيص نداده ام...آقايان بايد اتحاد و اتفاق داشته باشند و با يکديگر مربوط باشند. هرگونه اقدامي که مي خواهند بکنند متفقاً انجام گيرد که نتيجه داشته باشد. آقايان بدانند همانطوري که مکرر گفته ام من با آشوب و بلوا و سر و صدا مخالفم. براي اينکه هفتاد و چند سالي که از عمر من مي گذرد چه در عراق و چه در ايران هر وقت بلوا و خونريزي شده مسلمانها ضرر کرده اند و به نفع بيگانه تمام شده است. اگر ما مطلبي داشته باشيم که روي بخواهيم عنوان کنيم بايد با کمال آرامش و متانت صورت گيرد.(11)
با وجود همه اينها بين ميلاني يکي از کانون هاي مبارزه و براساس اسناد ساواک تنها مکاني بود که مورد توجه مخالفان رژيم قرار گرفته و قابل خريداري هم نبود.
ايشان به امام ارادت فراواني ابراز مي کرد. هنگامي که اعلاميه هاي امام را براي ميلاني ارسال مي کردند، ايشان ابتدا آنها را مي بوسيد و سپس قرائت مي نمود. آقاي عبدخدايي در خاطرات خود از آيت الله ميلاني نقل مي کند که:
بعد از فوت آيت الله بروجردي شاه به من پيغام داد اگر شما حاضر باشيد ما پول براي تقسيم بين طلاب در اختيار شما مي گذاريم و تمام رسانه ها را بسيج مي کنيم تا شما به عنوان مرجع شناخته بشويد. وقتي شاه به باغ ملک آمد به من پيغام داد که با او ملاقات کنم و من نکردم...آنها مي خواستند مرا مقابل حاج آقا روح الله قرار بدهند؛ من حاضر نشدم مرجعيتي را که اينها به من پيشنهاد مي کنند بپذيرم چون به حاج آقا روح الله معتقد هستم.(12)
پي نوشت ها :
1 ـ آيت الله سيدمحمدهادي ميلاني، ج2(تهران: مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات1380)ص2
2ـ همان، ص513 و514 و520 و530 و539 و541
3ـ همان، ص71و 72
4ـ آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي،ش بازيابي122،اسنادش93و94
5ـ مصاحبه با محمدفاضلي، موجود در آرشيو مرکز آستان قدس رضوي، ش اموالي 286، نوار ش128،ص20 و 21
6ـ اسناد انقلاب اسلامي،ج1(تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي1374)ص107 و183و 213و 214
7ـ همان،ص248
8ـ خاطرات آيت الله سيدحسين موسوي تبريزي،ج1(تهران: عروج1384)ص141
9ـ مصاحبه با سيدعلي خامنه اي، همان، ص5و6
10ـ همان
11ـ آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ش بازيابي368، سندش 27؛ ش بازيابي122،ج2،سند ش30و 299
12ـ خاطرات محمدمهدي عبدخدايي(مروري بر تاريخچه فدائيان اسلام)به کوشش سيدمهدي حسيني(تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي1379)ص284و282
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}